کد مطلب:80319 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:199

عثمان بن حنیف











عثمان بن حنیف از اصحاب پیامبر است او در جنگ احد و تمام جنگهای بعد از آن شركت داشته است. او در زمان عمر بن خطاب مسئول رسیدگی به زمینهای عراق و گرفتن خراجهای آن سرزمین بود. پس از قتل عثمان، علی علیه السلام او را فرماندار بصره قرار داد بعد از آنكه طلحه و زبیر و عایشه به بصره رفته، او را از بصره بیرون كردند، امام پس از پیروزی در جنگ جمل، عبدالله ابن عباس را به بصره والی فرستاد و عثمان همراه امام به كوفه آمد و ساكن كوفه شد.[1] عثمان و برادرش سهل ابن حنیف كه از جانب امام علیه السلام بر مدینه حكومت داشت و هر دو از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و تا آخر عمر شیعه و دوستدار امیرمومنان بودند و از اینرو علمای رجال در نیكی و وثاقت این دو برادر اختلاف و تردید نداشتند در نقل اخبار، آنها را مورد وثوق و اطمینان می دانند.

هنگامی كه عثمان بن حنیف حاكم بصره بود، به امام گزارش داده شد كه گروهی از اهل بصره وی را به میهمانی دعوت كرده و او پذیرفته و در آن میهمانی شركت كرده است، امام با نوشتن نامه ای او را به جهت رفتن به آن میهمانی نكوهش نموده است: در قسمتی از آن نامه آمده است:

«یا بن حنیف: فقد بلغنی ان رجلا من فتیه اهل البصره دعاك الی مادبه فاسرعت الیها تستطاب لك

[صفحه 208]

الالوان و تنقل الیك الجفان و ما ظننت انك تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفوو غنیهم مدعو. فانظر الی ما تقضمه من هذا المقضم، فما اشتبه علیك علمه فالفظه و ما ایقنت بطیب وجوهه فنل منه...»

(ای پسر حنیف! به من گزارش داده شده كه یكی از جوانان اهل بصره ترا به میهمانی عروسی خوانده است و تو هم به سرعت به سوی آن طعام شتافته ای، در حالی كه طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یكی بعد از دیگری پیش تو قرار داده می شد. من گمان نمی كردم تو دعوت جمعیتی را قبول كنی كه نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند. به آنچه می خوری بنگر (آیا حلال است یا حرام؟) آنگاه آنچه حلال بودنش برای تو مشتبه بود از دهان بینداز و آنچه را یقین به پاكیزگی و حلیتش داری تناول كن).

سپس امام شیوه و روش خود را بیان می كند و از او می خواهد در زهد و تقوا و خویشتن داری به وی اقتدا نماید و سرانجام نامه را با این جمله پایان می دهد:

«فاتق الله یابن حنیف و لتكفك اقراصك لیكون من النار خلاصك»

(بنابراین ای پسر حنیف از خدا بترس! و به همان قرصهای نان اكتفا كن تا خلاصی تو از آتش جهنم امكان پذیر گردد).

السلام علینا و علی عباد الله الصالحین

قم- حوزه ی علمیه

6/ 9/ 1373

داود الهامی


صفحه 208.








    1. اسد الغابه، ج 3 ص 371.